شب گور در خیال



حقیقتا همه چیز در عجیب‌ترین حالت خودش قرار داره. امروز توی اینستا، پست دختری رو دیدم که برای مهاجرت به ایتالیا خیلی سختی کشیده بود و حالا پس از مدت‌ها به آرزوش رسیده بود و از اون‌جا پست می‌گذاشت؛ و یاد دخترعمه‌ام افتادم، اون هم یک دختر مجرده که دور از خانواده‌اش توی یه کشور دیگه زندگی می‌کنه؛ اما این بار عمه‌ام و خانواده‌اش ایتالیا و دخترعمه‌ام ایران. همون‌قدر که اون دختر اینستاگرامی برای زندگی در تورین تلاش کرد، دخترعمه‌ی من هم برای زندگی در تهران عرق ریخت. راستش اصلا ساده نیست که زندگی اروپایی و ثروت میلیاردی و خانواده‌ات رو رها کنی و بیای ایران، اما آمال و آرزوها فرق داره، و همین‌ها آدمی رو می‌سازه؛ یکی ایتالیا رو ترجیح میده و یکی ایران رو. من تو کدوم دسته‌ام؟ فعلا دسته دوم، می‌نویسم فعلا چون از آینده خبر ندارم.

ترجمه عنوان: و دلم را به نقطه‌ای که خیرم در آن است، متوجه ساز. از امام علی علیه‌السلام.


را روشن می‌کنم. وارد تلگرام می‌شوم و همان ابتدا چشمم به "انا لله و انا الیه راجعون" ها می‌افتد. دهانم تلخ می‌شود و سریعا گروه دانشکده را باز می‌کنم. استادی که قرار بود در ترم جدید و همین دوشنبه با او کلاس داشته باشیم، فوت کرده است. حس غریبی‌ست، انگار فرشته مرگ آن گوشه ایستاده و همه‌مان را، تک به تک، نظاره می‌کند. آدم‌ها در عین نزدیکی، از هم دورند، اما چند چیز تمام‌مان را به یکدیگر متصل می‌کند و یکی از آن‌ها، مرگ است. مرگی که سن و سال و زمان سرش نمی‌شود و یک مشت خاک را داخل دهانت به ودیعه می‌گذارد. من چه زمانی فرشته مرگ را خواهم دید؟ نمی‌دانم؛ اما تنها زیر لب تکرار می‌کنم: انا لله و انا الیه راجعون.


تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

بیت من آنِ تــــوام مرا به من باز مده وبلاگ اطلاع رسانی حوزه علمیه مولود کعبه جاسک شیراز گل ممبر پروکسی بهترین مرکز مشاوره در همدان:: 09184404501 روانشناسی ازدواج خانواده دانلود کتاب و خلاصه کتاب جزوه شایان احمدی NIKU